
دانلود کتاب سازشناسی ایرانی
این کتاب که به مطالعة سازهای ایران میپردازد براساس سطح، نیاز و برنامة دورة متوسطة هنرستانهای موسیقی کشور طراحی و تألیف شده است و از این رو در همة موارد سعی در ایجاز و حتی حذف پارهای مسائل فني فراتر از سطح و نیاز هنرجویان دارد. کتاب سازهای ایران در دو فصل تنظیم شده است. فصل اول به مطالعة سازهای مورد استفاده در موسیقی دستگاهی ـ یا مبتنی بر موسیقی دستگاهی ـ اختصاص دارد. مؤلف این فصل، ارفع اطرایی، این گروه از سازها را سازهای ملی ایران مینامد و در مورد «زِه صداها» یا سازهای زهی، عنوان «وتر» را برای سازهایی که رشتههای مرتعش آنها از جنس زِه، ابریشم یا تابلون است. (مانند عود، رباب و قانون) به کار برده و برای سازهایی که رشتههای مرتعش آنها از جنس فلز است، از عنوان «سیم» استفاده کرده است. فصل دوم به مطالعة اجمالی سازهای مورد استفاده در موسیقی اقوام و نواحی مختلف ایران اختصاص دارد. مؤلف این فصل، محمدرضا درویشی، در مورد «زِه صداها»، عنوان «وتر» را صرف نظر از جنس آن برای تمام رشتههای مرتعش در سازهای زهی نواحی ایران استفاده کرده است.
مؤلفان این کتاب در بیان نکات زیر تأکید دارند:
یکم: سازهای ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود، بنا به ماهیت همة انواع موسیقیهای سنتی ایران که غالباً مبتنی بر تکنوازی بودهاند تغییر، تحول و تکامل یافتهاند و از این رو نیاز چندانی به ایجاد با حفظ استاندارد، از جهت اندازه و حتی متحدالشکل بودن کامل ندارند. به همین دلیل است که نه تنها سازندگان سازها اغلب از تجربه یا سلیقة شخصی خود ـ با رعایت اصول کلی در ساختار ـ استفاده میکردهاند، بلکه حتی سازهای ساخته شده توسط سازندة واحد نیز ممکن است به خاطر برخی ضرورتها، ایجاد و اندازههای ثابت و حتی صدادهی یکسانی نداشته باشند. البته این موضوع فقط به سازهای ایران اختصاص ندارد و در مورد سازهای مورد استفاده در همة فرهنگهای غیر غربی نیز صادق است. واقعیت این است که در تکنوازی، متفاوت بودن ابعاد و اندازة سازها ـ براساس نیاز نوازنده ـ هیچ خللی در اجرای موسیقی ایجاد نمیکند اما در گروه نوازی و اجرای آثار ارکستری، رعایت استاندارد، از لحاظ شکل، اندازه و حتی جنس و مواد به کار رفته در ساختمان سازها اهمیت زیادی دارد. از حدود هشتاد سال پیش که ذهنیت چند صدایی در موسیقی ایران به تدریج ایجاد شد و ضرورت تصنیف و اجرای موسیقی ایرانی با ارکستر احساس شد، توجه به رعایت استاندارد سازها نیز برای سهولت اجرای آثار ارکستری در موسیقیهای شهری روز به روز فزونی یافت. با وجود این و به رغم تلاشهای قابل توجه برخی آهنگسازان و سازندگان ساز، در مورد ساختن سازهای استاندارد برای اجراهای گروهی، این موضوع به دلیل نیاز به حمایتهای سازمانهای مسئول و متولی امر فرهنگ و موسیقی هنوز به نتایج درخور توجهی ترسیده است.
دوم: موضوع نسبت کوک سازهای ایرانی با اصوات دیاپازون است که با موضوع اول (رعایت استاندارد) تیز ارتباط دارد. آنچه امروزه دیاپازون نامیده میشود ـ صرف نظر از ابزارهای ایجادکنندة صداهای معین ـ معیاری است برای سنجش صداها با فرکانسهای معین که بنابر ضرورتهای مختلفی در موسیقی غرب ایجاد شده است. موسیقی مبتنی بر فواصل کام تامپره (فواصل تعدیل شده یا مساوی بنداشته شده)، موسیقی چند صدایی، موسیقی ارکستری و پیامد آن، یعنی تعدیل سازها از نظر اندازه یا همان استاندارد کردن، برخی از این ضرورتها در موسیقی اروپا بود. به این ترتیب، به عنوان مثال، صدای سیم دوم در همة ویولنهایی که در موسیقی کلاسیک و رسمی غرب استفاده میشوند تقریباً یکساناند و این صدا، نت «ملا» با فرکانس متوسط 440 هرتز است. میگوییم متوسط، زیرا صدای «لا» میتواند بنا بر ضرورت، براساس فرکانسهای دیگری مثلاً 439، 441، 442، 444 هرتز و … نیز تعبیر و تعیین شود. بنابراین موسیقیهای غیر غربی ـ از جمله موسیقی ایرانی ـ تا زمانی که ضرورتهای یاد شده در موسیقی غربی ایجاب نکند نیازی به استفاده از معیار دیاپازون نداشته و ندارند. این نکته را نیز یادآوری میکنیم که در برخی تمدنهای کهن، مانند چین، هند و ….. معیارهای دیگری به عنوان دیاپازون مطرح بودهاند که شرح آنها در حوصلة این مقدمه نیست.
آنچه میتوان در مورد کوک سازهای ایرانی گفت این است که صرف نظر از نسبتهای مختلفی که میان وترهای یک ساز، به صورت عرف و گاه تثبیت شده وجود دارند، صدای مطلق هیچ وتری الزاماً منطبق بر معیار دیاپازون نیست. به عنوان مثال اگرچه در عرف، صدای دست باز وترهای مضاعف ردیف اول در ساز «تار»، «دو» نامیده میشوند. این نامگذاری یک امر فرضی است نه حقیقی، زیرا با مطالعة عینی تارهای مختلف میشویم که صدای حقیقی براساس دبابازون، مثلاً «سی»، «سیبمل»، «لا»، «دودیز»… است. بنابراین آنچه در این کتاب در نتنگاری کوکها، دستانبندیها و سایر موارد مشاهده میشود نسبت میان صداهاست که اهمیت دارد، که مطلق صداها که همه فرضیاند.
به هر ترتیب انتشار این کتاب را با این ویژگیها به فال نیک میگیریم و از همة مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به ویژه دفتر مطالعات، برنامهریزی و هماهنگی آموزشهای فرهنگی هنری و نیز وزارت آموزش و پرورش، به ویژه سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی که اقدام به چنین امری کردهاند و نیز مؤسسة فرهنگی ـ هنری ماهور که عهدهدار آماده سازی این کتاب بوده است سپاسگزاریم.
مؤلفان
آشنایی با سازهای ملی و نواحی ایران از طریق مطالعة خصوصیات ظاهری، تکنیکهای اجرایی، کوک، دستانبندی، جنس مواد به کار رفته در ساختمان ساز و موقعیتهای اجرایی سازها به منظور درک بخش مهمی از سنت موسیقی ایران
فصل اول: سازهای مورد استفاده در موسیقی دستگاهی ایران
تار
سهتار
بربط
سنتور
قانون
نی
کمانچه
قیچک
رباب
تمبک
دفت ـ دایره ـ دایرهزنگی
تمرینهای فصل اول
منابع
فصل دوم: سازهای مورد استفاده در موسیقی نواحی ایران
بخش اول: زِه صداها (کوردوفونها) ـ سازهای زهی
قسمت اول: زه صداهای مضرابی (زخمهای)
دو تار ـ خراسان، ترکمن صحرا، کتول، مازندران
تنبور ـ کرمانشاهان و لرستان
تمبوره ـ تالش
تمبورک ـ بلوچستان
رباب هجده تار ـ بلوچستان و سیستان
رباب پنج تار ـ بلوچستان
بینجو ـ بلوچستان
ساز (ساز عاشیقی ـ قوپوز) ـ آذربایجان شرقی و غربی و سایر مناطق تُرکنشین
تار آذربایجانی ـ آذربایجان شرقی
باغلاما و سازهای هم خانوادة آن ـ آذربایجان غربی و کردستان
تمبیرة نوبان ـ هرمزگان
قسمت دوم: زه صداهای آرشهای (کمانی)
سروز (سرود)، قیچک ـ بلوچستان
قیچک ـ سیستان
کمانچهها ـ نواحی مختلف ایران
رباب (ربابه) ـ خوزستان
تمرینهای فصل دوم ـ بخش اول: زِه صداها (کوردوفونها)
بخش دوم: پوست صداها (ممبرانوفونها) سازهای کوبهای و ضربهای دارای پوست
1- دهل ـ سیستان
2- دهل ـ خراسان
3- دمام ـ بوشهر
4- دُکُّر (دُهُلَک) ـ بلوچستان
5- نقاره (دِسَرکوتِن) ـ مازندران مرکزی
6- نقارة نقارهخانه
7- تمبک ـ نواحی مختلف ایران
8- تمبک زورخانه ـ برخی نواحی ایران
9- دَف ـ کردستان و برخی نواحی ایران
10- دایره ـ نواحی مختلف ایران
تمرینهای فصل دوم ـ بخش دوم: پوست صداها (ممبرانوفونها)
بخش سوم: خود صداها (ایدیوفونها) ـ سازهای کوبهای، ضربهای و سایشی بدون پوست
1- چاک (تخته) ـ هرمزگان
2- کَرب ـ برخی نواحی ایران
3- سنج ـ بوشهر
4- تَشتک و کوزه (کوزک و تال) ـ بلوچستان
5- زنگها، زنگولهها و ناقوسها ـ نواحی مختلف ایران
6- تِرَکی ـ مازندران
7- قوپوز (قاووز) ـ زَنبورک ـ گلستان (منطقة ترکمن نشین) و برخی نواحی ایران
8- قارقارک ـ برخی نواحی ایران
تمرینهای فصل دوم ـ بخش سوم: خود صداها (ایدیوفونها)
بخش چهارم: هوا صداها (آیروفونها) ـ سازهای بادی
هواصدای آزاد
وِروِرَک
هواصدای مقید لبهدار لولهای
نِی
هواصدای مقید لبهدار لولهای
نِی لبک
هواصدای مقید لبهدار محفظهای
سوتک
هواصدای مقید زبانهدار ـ زبانة یک لایه ـ لولة صوتی منفرد
قِرِنی (قِرنِه) ـ مازندران
هواصداهای مقید زبانهدار ـ زبانة یک لایه ـ لولة صوتی مضاعف
دوزَله ـ کردستان
نی جُفتی ـ هرمزگان
هواصدای مقید زبانهدار ـ زبانة یک لایه ـ لولة صوتی مضاعف ـ با مخزن هوا
نِی انبان ـ بوشهر
هواصدای مقید زبانهدار ـ زبانة دو لایه ـ لولة صوتی منفرد
سُرنا ـ شرق خراسان
سُرنا ـ کرمانشاه
کَرنا ـ فارس
بالابان ـ آذربایجان شرقی
هواصدای مقید با دهانة پیالهای
بوق صدفی ـ شاهرود
هواصدای مطلق زبانهدار ـ زبانة یک لایه ـ لولة صوتی منفرد
نِی زبانهدار ترکمنی
هواصدای مطلق زبانهدار ـ زبانة یک لایه ـ لولة صوتی چندتایی ـ با مخزن هوا
هارمونی (هارمونیا) ـ بلوچستان
گارمون ـ آذربایجان شرقی
هواصداهای مطلق با دهانة پیالهای
کَرنا ـ گیلان
کَرنا ـ مازندران
بوق ـ بوشهر
نفیر
شیپور
تمرینهای فصل دوم ـ بخش چهارم: هواصداها (آیروفونها)