کاما نگار

از پرتو شمس تا روشنایی علم: نور در عرفان ایرانی و فیزیک مدرن

نور، آن راز جاودانه‌ی هستی، از روزگار کهن تا امروز، در قلب فرهنگ‌ها، هنرها و علوم بشری درخشیده است. در عرفان ایرانی، نور پرتوی از شمس حقیقت است که جان عارف را روشن می‌کند؛ در نقاشی، رقص سایه و روشن است که روح اثر را به پرواز درمی‌آورد؛ و در فیزیک مدرن، ذره‌ای است که موج می‌شود و اسرار کوانتومی را فاش می‌کند. این نوشته سفری است شاعرانه و علمی از عرفان ایرانی تا فیزیک مدرن، با گذری در باغ هنر نقاشی، تا نور را در این سه ساحت بکاود و پیوندهای عمیق میان آن‌ها را آشکار سازد.

نور در عرفان ایرانی، شمس و مولانا

نور در عرفان ایرانی: پرتوی از شمس حقیقت

در عرفان ایرانی، نور نه‌تنها یک پدیده مادی، بلکه نمادی از حضور الهی و تجلی حقیقت است. مولانا، شاعر پارسی‌گوی، در مثنوی معنوی نور را استعاره‌ای از معرفت و نزدیکی به حق می‌داند:

“بیا ای شمس تبریزی نیر

بدان رخ نور ده دیدار ما را”

برای مولانا، نور شمس‌الدین تبریزی نماد روشنی جان است که عارف را از تاریکی نفس به سوی وحدت وجود رهنمون می‌شود. سهروردی، حکیم اشراق، نیز در فلسفه‌اش نور را جوهر هستی و اساس خلقت می‌داند. او در «حکمت‌الاشراق» نور را به دو گونه تقسیم می‌کند: نورالانوار (نور مطلق الهی) و نورهای حادث (تجلیات مادی و معنوی). این نگاه عرفانی به نور، آن را به پلی میان ماده و معنا بدل می‌کند.

در عرفان ایرانی، نور همچنین با مفهوم «چشم دل» پیوند دارد.

این دیدگاه عرفانی، نور را نه‌فقط پدیده‌ای فیزیکی، بلکه نیرویی می‌داند که قلب و روح را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نور در هنر نقاشی: رقص سایه و روشن

نور در هنر نقاشی، چه در مینیاتورهای ایرانی و چه در تابلوهای رنسانس و باروک غربی، نقشی محوری دارد. در نقاشی ایرانی، نور به‌صورت نمادین و غیرمادی به تصویر کشیده می‌شود. مینیاتورهای ایرانی، مانند آثار کمال‌الدین بهزاد، نور را نه به‌عنوان سایه‌روشن‌های واقعی، بلکه به‌صورت هاله‌های طلایی و رنگ‌های درخشان نشان می‌دهند که گویی از جهانی ماورایی ساطع شده‌اند. این نور، که اغلب در اطراف چهره‌های مقدس یا پادشاهان دیده می‌شود، تجلی عرفان ایرانی است که در بخش پیشین به آن اشاره شد.

در مقابل، نقاشی غربی، به‌ویژه در دوره رنسانس و باروک، نور را به‌صورت واقع‌گرایانه و با تکنیک «کیاروسکورو» (تضاد نور و سایه) به تصویر می‌کشد. کاراواجو، نقاش ایتالیایی، با استفاده از نور دراماتیک، روحی عمیق به آثارش بخشید. در تابلوی «فراخوان متی قدیس»، نور گویی از منبعی الهی می‌تابد و شخصیت‌ها را از تاریکی به سوی رستگاری هدایت می‌کند. این استفاده از نور، شباهتی شگفت‌انگیز به مفهوم عرفانی نور در فرهنگ ایرانی دارد، جایی که نور نماد هدایت و معرفت است.

پیوند میان نقاشی ایرانی و غربی در استفاده از نور، نه‌تنها در جنبه‌های بصری، بلکه در معنای معنوی آن نیز قابل‌توجه است. در هر دو سنت، نور به‌عنوان پلی میان دنیای مادی و معنوی عمل می‌کند، گویی نقاشان با قلم‌موهایشان عرفان را بر بوم نقش می‌زنند.

نور، یوسف و زلیخا، کوانتوم، نقاشی ایرانی

نور در فیزیک مدرن: از ذره تا موج

در ساحت علم، نور دیگر نه‌تنها نماد یا هاله‌ای معنوی، بلکه پدیده‌ای فیزیکی است که اسرارش در فیزیک مدرن، به‌ویژه در قلمرو کوانتوم، گشوده شده است. در اوایل قرن بیستم، دانشمندانی چون ماکس پلانک و آلبرت اینشتین نشان دادند که نور می‌تواند هم به‌صورت ذره (فوتون) و هم به‌صورت موج رفتار کند. این دوگانگی موج-ذره، یکی از شگفت‌انگیزترین کشفیات فیزیک کوانتومی است که نور را به معمایی فلسفی و علمی بدل کرده است.

در آزمایش دو‌شکاف، نور نشان داد که رفتارش به نحوه مشاهده آن بستگی دارد. اگر مشاهده‌گر به دنبال ذره باشد، نور به‌صورت فوتون ظاهر می‌شود؛ اگر به دنبال موج باشد، الگوهای تداخلی موجی را نشان می‌دهد. این پدیده، که به «اصل عدم قطعیت» هایزنبرگ مرتبط است، شباهتی عجیب به دیدگاه عرفانی دارد: نور، گویی چون حقیقت در عرفان، در لحظه‌ای که بخواهیم آن را به‌تمامی بشناسیم، از دسترس خارج می‌شود.

نور در فیزیک مدرن همچنین در فناوری‌های پیشرفته نقش دارد. از لیزرها تا فیبرهای نوری، نور ابزار ارتباط و اکتشاف است. این کاربردهای علمی، گویی ادامه همان پرتوی شمس است که در عرفان ایرانی جان‌ها را روشن می‌کرد، اما این‌بار در قالب ابزارهای مادی.

پیوند نور در عرفان، هنر و علم

آنچه نور را در این سه ساحت به هم پیوند می‌دهد، نقش آن به‌عنوان نماد وحدت و معرفت است. در عرفان ایرانی، نور راهنمایی است به سوی حقیقت؛ در نقاشی، ابزاری است برای خلق زیبایی و انتقال معنا؛ و در فیزیک مدرن، کلیدی است برای گشودن اسرار هستی. این پیوند، گویی رقصی شاعرانه میان ماده و معنا، میان دیده و دل است.

برای مثال، هاله‌های طلایی در مینیاتورهای ایرانی یادآور نورالانوار سهروردی است، درحالی‌که نور دراماتیک کاراواجو به همان حقیقت الهی اشاره دارد. از سوی دیگر، دوگانگی موج-ذره در فیزیک کوانتومی، به‌نوعی با دیدگاه عرفانی مولانا هم‌خوانی دارد که حقیقت را فراتر از دوگانه‌های مادی می‌دید. این هم‌افزایی میان عرفان، هنر و علم نشان می‌دهد که نور، فراتر از یک پدیده، زبانی جهانی برای بیان حقیقت است.

  • چگونه نور را در زندگی روزمره تجربه کنیم؟
– برای تجربه نور در زندگی روزمره، می‌توان از هر سه ساحت الهام گرفت:
    • عرفانی: تأمل در اشعار مولانا و حافظ، یا مراقبه در طبیعت، می‌تواند جان را به نور معرفت متصل کند.
    • هنری: بازدید از گالری‌های نقاشی یا خلق آثار هنری با تمرکز بر نور و سایه، راهی است برای درک زیبایی نور.
    • علمی: مطالعه ساده درباره نور در فیزیک، یا حتی تماشای آسمان پرستاره، می‌تواند شگفتی‌های علمی نور را به ما یادآوری کند.

نتیجه‌گیری: نور، پلی به سوی جاودانگی

نور، چه در پرتو شمس تبریزی، چه در هاله‌های مینیاتور ایرانی، چه در تابلوهای کاراواجو و چه در آزمایش‌های کوانتومی، بیش از یک پدیده است؛ آن، زبانی است که حقیقت را در فرهنگ‌ها و زمان‌های گوناگون روایت می‌کند. این مقاله کوشید تا با نگاهی شاعرانه و علمی، نور را از عرفان ایرانی تا فیزیک مدرن کاوش کند و نشان دهد که چگونه این پرتو جاودانه، قلب و ذهن بشر را به هم پیوند می‌دهد.

برای مطالعه بیشتر درباره عرفان ایرانی، پیشنهاد می‌کنیم به آثار مولانا و سهروردی مراجعه کنید. همچنین، گالری‌های هنری و منابع علمی درباره فیزیک کوانتومی می‌توانند این سفر نورانی را غنی‌تر کنند.

برای مطالعه بیشتر درباره عرفان ایرانی، پیشنهاد می‌کنیم به آثار مولانا و سهروردی مراجعه کنید. همچنین، گالری‌های هنری و منابع علمی درباره فیزیک کوانتومی می‌توانند این سفر نورانی را غنی‌تر کنند.

مشاوره کنکور هنر کاما
نام و نام خانوادگی(ضروری)
پایه و مقطع تحصیلی(ضروری)
نوع درخواست خود را انتخاب نمایید:(ضروری)
۵ ۱ رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
۰ نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها